یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

سرمای دقیقه ی نود ...

دیروز وضعیت عمومی بدنم اصلا خوب نبود ، برای نشستن بیشتر از برخاستن مشکل داشتم و هکذا برای امورات روزمره ی ساده ی دیگر ... گرفتگی سرماهیچه ی کشاله ی ران بود و کوفتگی مچ دست چپ !!!

یک همکاری دارم که کارش بنوعی خاص است و وقتی در مرخصی باشد باید خودم در کارگاه باشم والا از نبودنش برخی سوءاستفاده چی ها استفاده می کنند و درد و مرض چند مدت تولیدات معیوب را بپایش می نویسند !! قبلا هم نوشته بودم که مقصر تمام مشکلات پیش آمده در کارخانه ی ما سوم شخص های غائب هستند !! یعنی در تمام جلسه ها بالاخره کسی مشکل را گردن نگرفته و در تمام صورتجلسه ها مشکلات را پای کسی می نویسند که در جلسه غائب بود !! برگردم سر اصل موضوع ...

بهترین گزینه ی روی میز این بود که دیروز در خانه می ماندم ولی همیشه در این مواقع همان همکارمان زنگ می زند و یا اس ام اس می دهد که آن روز نخواهد بود ... منهم همیشه آن را یک نشانه تلقی می کنم و از خیر مرخصی خودم می گذرم ، زندگی با نمادها و نشانه های زندگی حدود بیست سالی می شود که در برنامه ی کاری و زندگی من است !!

دیروز نه تنها رفتم که تا عصر در کارخانه ماندم ... مهم نرفتن بود والا چند ساعت رفتن زیاد مهم نبود !! ناگواری حرکتی ام را یک مورد تشدید می کرد و آن افت ناگهانی دما در این سه روز اخیر بود ... بدلیل بارش برف در شمال شرق و همسایه های استان اردبیلی مان هوای سرد هم به ما رسیده بود !! در طول زمستان گذشته بندرت هوای سردی مثل آنچه در سه روز گذشته بود داشتیم !!


===


دیشب مهمان داشتیم و ترجیح دادم زود بخوابم ... حوالی ساعت 11 رفتم روی تختم و هنوز گوشی دستم بود که خوابیدم !! نصف شب خواب دیدم یکی از دوستان زنگ زده است و می گوید : " یکی از ماشینهای امدادی در نزدیکی یکی از روستاهای وزقان چپ کرده است و ... " قطع شدن تماس و نام روستایی که گفته شده بود کافی بود تا خواب را با بیداری عوضی بگیرم !! برای همین بلند شده و خواب آلود دنبال گوشی می گشتم و وقتی زیر بالشم آن را پیدا کردم حس کردم که شاید خواب بوده باشد ، یک لحظه متوجه شدم که ناخودآگاه یک شماره گرفته ام !! یکی دو تا زنگ خورده بود که قطع کردم ، با خودم گفتم که ایشالا متوجه نشده است ، چون ساعت دقیقا 4/30 بود !!!

چند لحظه بعد همان فرد تماس گرفت که " مشکل خاصی پیش آمده است یا ... !؟ " گفتم که اتفاقی بوده و دستم به گوشی خورده است و کلی عذرخواهی کردم !! همین کارها باعث شد تا خوابم بپرد و از زود خوابیدن نفعی نبردم !!! ولی از بابت بهبودی این زود خوابیدن اثر کرده بود ...


پ ن 1: بازی تراکتورسازی با استقلال یک صفر به نفع استقلال تمام شد و برای چند روز هم که شده سر و صدای اضافی توی رختکن کارخانه قطع خواهد شد ... ماشین سازی رقیب سنتی تراکتور در سالهای دور که خیلی وقت است از گردونه ی مسابقات کنار افتاده است ولی من همچنان هوادار سنتی ماشین سازی هستم و شعارهای آن سالهای دور را بیاد دارم که موقع باخت تراکتورسازی در ورزشگاه سر می دادند و هواداران بیچاره تراکتور را زیر سر و صدای خود له می کردند !!

" من دئیردیم بس تیراختور داغ سوکر   /     بولمزیدیم اگزوزون نان یاغ توکر "


این شعار مقابل شعار اصلی هواداران تیم تراکتورسازی از همان سال های دور بود که موقع برد و یا تشویق تیم شان می گفتند : 

" داغلاری سوکر ، تیراختور  !!! "


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد