یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

دیشب نویس ...

دیروز در مسیر بازگشت به خانه حدود نیم ساعتی معطل شدیم ... دلایل هم واضح بود ، دوبله پارک کردن آنهم وقتی جا برای پارک هست !! وجود کوچه های ماشین رو و صدتا ماشین که همزمان برای گردش به چپ و گردش به راست راهنما می زنند و چون راهنما زده اند حق گردش به چپ و راست را دارند ( تحمیل نظر از نوع رانندگی !! ) و مهم تر از همه یک تصادف جزئی !!

در تصادفات خیلی چیزها مهم هستند ولی در راهبندان ناشی از تصادفات مهم ترین چیز این است که راننده یکی از خودروها خانم باشد !! حالا اگر تیپ اش سریالی باشد و روسری اش دوریالی !! دیگه بدتر ، از بقال سر کوچه تا صافکار ته کوچه همه بعنوان کارشناس سر ماشین حاضر می شوند و راننده ها هم رضایت بدهند اهالی محل اجازه نمی دهند بدون رسم کروکی ، ماشین ها از جایشان تکان بخورند !!! بعضی ها هم که خدا ثوابشان بدهد در خانه برای خانم شان یک لیوان آب از یخچال نمی آورند ولی در این صحنه ها که بزرگترین خسارتش شکسته شدن یک چراغ راهنماست زیر ماشین می روند تا ببینند شاسی تاب برنداشته باشد ... به چه قیمتی !؟ برای شنیدن یک مرسی که آنهم ممکن است در هنگام ادا چند نفر را شامل بشود !!!!

راننده مان بعد از رد شدن از بلبشوی صحنه ی تصادف سرش را تکان داده می گوید : " چقدر بی فرهنگ هستند این جماعت !! " ( شلیک خنده ی دوستان ؛ نه در تائید بلکه نوعی دهن کجی به راننده ای که فکر میکند با فرهنگ است !! )  می گویم : " وقتی ما دیگران را می بینیم فکر می کنیم آنها بی فرهنگ هستند ولی وقتی دیگران ما را می بینند آنها هم فکر می کنند ما بی فرهنگیم !! ولی واقعیت این است که انسان بی فرهنگ وجود ندارد ، هر انسانی فرهنگ زیستی خودش را دارد !! ولی دوست داریم همه شکلی باشند که ما دوست داریم ... "

===

دیر به خانه می رسم و باید برای رفتن به مهمانی آماده بشوم ، مهمانی دوره ای دوستان ؛ این بار هم به تاخیر خورده و هم به تغییر !! یکهفته جلو انداخته اند و یک روز عقب !! هیچکس در این خراب شده تابع قانون نیست ، حتی قانونی که خودش وضع کرده باشد !!

هنوز وقت کافی دارم ، فوتورافچی زنگ می زند و می آید دنبالم تا با هم برویم ... دوستان هم آمده اند ، قبل از ما انگار تخته هم بازی کرده بودند چون تخته روی زمین بود ، تا بقیه برسند یک دست تخته می زنیم و می بازم !! شام هم که طبق قاعده باید هر کس با خودش بیاورد ، البته این مواقع من جزو اشخاص نیستم و جزو اثاثیه محسوب می شوم !! بعد از شام دوباره تخته بازی میکنم و این بار می برم تا حداقل در تخته یر به یر شده باشیم !!! ( یر در ترکی به معنی زمین و جا !! )  یر به یر  کردن یعنی همان جا به جا کردن ... از اصطلاحات عجیبی است که خواهر مادر ندارد ولی هم در فارسی و هم در ترکی استفاده می شود ؛ آنهم با معانی متفاوت و گاه مخالف هم !!! در فارسی آن را معادل مساوی شدن می گیرند و در ترکی معنی کلاه سر کسی رفتن و شیره مالیدن و ... معنی می دهد !! در فرهنگ بازی ورق وقتی اتفاقی پیش بیاید که بازی باید لغو شود و کسی مقصر نباشد و برا یاینکه بازی برنده و بازنده نخواهد داشت هر کس هرکارتی در دست دارد روی زمین می گذارد و بازی به نفع هردو می شود ، یعنی مساوی و بدون امتیاز !! در ترکی به این می گوئیم : " اَل اَله یئره گلماخ !! " که معنی اش همان مساوی شدن و بی نتیجه شدن است !!یکی نیست به این جماعت فارس بگوید کلمه را می بری برای استفاده معنی اش را چرا تغییر می دهی !!!؟ ( البته این نقل و انتقالات عموما در زمان قاجار رخ داده است ، قجرها یا شاه نشین بودند و ساکن تهران و یا شاهزاده نشین بودند و ساکن تبریز ، برای همین در دربار قاجاریه ، یک قجر که خوب بتواند فارسی حرف بزند یا ترکی را کامل حرف بزند وجود نداشت !! نمونه بارز آن هم مظفرالدین شاه بود که سه چهارم عمرش به ولیعهدی گذشت و هشتاد درصد حرفهایش در فارسی به پدرسگ و در ترکی به خر ختم می شد !!!! )

کمی هم حرف سر همین ستاره ای شد که می آید !!!! بنظر من ملت خودشان می دانند خیلی غلط زندگی می کنند و خود را مستوجب بلای آسمانی می بینند !!!!!

جمع های ما اگر روال عادی شان را طی بکند تا حوالی ساعت 4 - 5 صبح می تواند بدون تپق کش بیاید !! ولی زنگ ساعت 12 که از داستان سیندرلا به ما رسیده است همیشه بد موقع می زند !! ساعت 12 که می شود نه مردها هنوز از تخمه خوردن به جایی رسیده اند و نه حرف در دهان خانم ها خوب خیس خورده است !!!!

صبح که بیدار شدم ، دنبال یک قال دادو می گشتم که در مهمانی دیشب در کرده بودم ولی انگار باید یک دفتر بردارم و انگشترم را دستم بکنم و بروم دنبال این قال دادوهای سرگردان !!!!

نظرات 3 + ارسال نظر
وحید جمعه 17 آذر 1391 ساعت 12:36

یک " قال دادو " فدای این همه قال دادو های با ارزش که در این متن هست : از برخورد جماعت با راننده های خانم گرفته تا موضوع فرهنگ و بی فرهنگی.
وضعیت پارک خودروها در خیابان ها هم مانند بازی تخته بنده بستگی به روحیات طرف دارد و بس و مطیع هیچ گونه قانونی نیست ...

وحید جمعه 17 آذر 1391 ساعت 12:56

یادم افتاد ، قال دادو : " انسان تا زمانی که رازی برای نگهداشتن نزد خویش دارد زنده است. "
به قول حضرت حافظ : وای از آن روز که از پرده برون افتد راز ...

آفرین ....

نگار جمعه 17 آذر 1391 ساعت 21:16 http://heavenward.persianblog.ir

از این "قال دادو"یی که دوستتون اشاره کردن، یاد این جمله مرحوم شریعتی افتادم که می گفتن: " ارزش واقعی هر کس به اندازه حرفهایی هست که برای نگفتن دارد"

البته بعضی ها دوست دارند خیلی از جملات را به اسم این بزرگواران در اینترنت پخش بکنند ( هر چند این مورد مورددار نیست !! )
یک جایی خواندم که نوشته بود " یک جمله ی خیلی خفن دارم که نه شریعتی و نه پناهی گردن نمی گیرند تا در نت بگذارم !!!! "

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد