دیشب دلمان خوش بود که نوراخانیم ، ظهر ، نخوابیده و اول شب ، زود می خوابد ... هم بدلیل کم حوصله شدن مادر و هم خستگی بانو ، اذیت های قبل از خواب نوراخانیم سخت می شود ...
ادامه مطلب ...
دیروز عصر داشتم می رفتم سالن برای والیبال ... هوا ناجور ابری بود و هر لحظه احتمال شروع باران بود ...
ادامه مطلب ...
یکی از دوستان توفیق داشت و ده سالی از عمرش را در ژاپن گذرانده است ... حوالی دهه 60 خیلی ها برای کار می رفتند ژاپن ؛ بعضی ها از همان فرودگاه توکیو برمی گرداندند و برخی می رفتند و چند سالی دوام می آوردند و بعد برمی گشتند و اگر اهل حساب و کتاب بودند ، پول خوبی می آوردند و سرمایه خوبی برای زندگی شان می شد ...
این روزها وقتی اخبار گوش می دهم ، مخصوصا در زیرنویس ها ، در هر گوشه ای از دنیا ، خبر ناگواری وحود دارد تا مردم کشور ما ، بیشتر باور کنند که اعضای همدیگر هستند ...
ادامه مطلب ...
دیروز در شیفت پرستاری ام ، در خانه مادرم بودم و از سر ناچاری (!؟) پای تی وی ، مادرم مثل خیلی های دیگر ، مخصوصا والدین پیر ، نسبت به موبایل حساستر است تا تی وی !؟
ادامه مطلب ...