یک سفارش گرفته بودم و از همان ابتدا یک گره کور در آن بود !! بالاخره از یک طرف جور درنمی آمد ... اشکال اصلی هم از طرف سفارش دهنده بود ... و بیش از حد عجله داشت و همین عجله کردن باعث می شد تا در هر ایستگاه توقفی داشته باشد ...
دو روز گذشته را با درد معده گذراندم ... البته آلارم هایش را از چند روز قبلتر می توانستم حس بکنم و در نهایت پریروز کمی شدیدتر و دیروز را در نهایت شدت گذراندم ... بقول شاعر : چِل سال بیش رفت که من درد می کشم !!
امروز رفته بودم مرکز شهر برای یکسری کارهایی که نفعی برای من نداشت و همه اش از ناحیه خدمت به دیگران به من رسیده بودند !! و البته توی مسیر کمی هم با خودم حرف می زدم ...