یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

ما و کرونا !!

 

ما در زبان خودمان ، کمی بیشتر از خیلی از زبان ها و شرایطی که بر آنها حاکم است (!) واژه های جدید را آورده و خودمانی می کنیم و کمی بعد هم یکی می آید و می گوید آن که در انگلیسی می گویند همینی هست که در زبان ما به آن می گویند این !!! و این مورد شامل همین هم می شود : داویرنا به زبان ما و دبرنا به زبان غیر زبان ما !!

  

 

این روزهای کرونایی با انواع و اقسام حرفهایی که از قرنطینه ها به بیرون درز می کند !! بیشتر یاد  بازی دبرنا ( داویرنا ) می افتم ... البته از زمان کودکی چنین بازیی در خانه ی ما رسم نبود و برخی های دیگر از فامیل به آن مشغله می کردند و ماهم دورادور دیده بودیم و فن خاصی نداشت و بقول معروف جر زدنش کم بود و نیاز به یادگیری آن چنانی نداشت و برای همین دنبالش نرفته بودیم !! در مورد سایر ملعبه ها ، هر چند که اشتغال نداشتیم ولی رفته بودیم و وقت گذاشته بودیم و دیده بودیم و روش هایشان را یاد گرفته بودیم که در زندگی رودست نخوریم !! کلا در خانه و خانواده ی ما ملعبه راه پیدا نکرده بود که برود و دوست جون جونیش قمار را هم بیاورد !! تنها و تنها قماری هم که کردیم سر همین زندگی مان بود و جائی که لیلاج می بازد ما که باشیم که ادعایی داشته باشیم !!؟
 

بعله در حواشی روزگار دبرنایی و کرونایی بودیم !!! این روزها به یُمن در خانه ماندن و قرنطینه ای فکر کردم (!) مردم یک کیسه حدس دارند و چند کارت به فراخور حال و ذهنشان !! برخی در کیسه های مغزشان می کنند و حدس بیرون می دهند و دیگران هم بسته به کارتی که دارند !! لوبیا می کارند...

 

===

 

از مزایای در خانه ماندن و بیکار شدن ، پرداختن به دوست داشتن ها و دوست نداشتن هاست !! مثل تمیز کردن کمد بهم ریخته را همه شعار می دهند ولی کمتر کسی دوست دارد !! کسی اگر واقعا دوست داشته باشد که کمدش به هم نمی ریزد !!!! یا مثلا تمیز کردن پارکینیگ و انباری و ... که اصولا به خاطر سنگین بودن وزن ویروس کرونا و زمینی عمل کردنش ، زیاد مورد توجه حضرات نمی باشد !!!!! این را بنویسم و رد بشوم ، شنیده اید و شنیده یم که ویروس کرونا کمی بزرگ و سنگین است ؛ البته نه آنقدر محسوس برای ما انسان های عادی (!) و فاصله ی اجتماعی که این روزها بحث اش داغ شده می گوید که این ویروس مابین افراد زمین می افتدو به صورت هم نمی پاشد (!!!!) کاش برخی چیزها مانند تهمت و افترا و دروغ هم کمی سنگین بودند( از نظر وزنی !! و همه ی سنگینی شان به معنویت شان نبود !! )

 

خلاصه اینکه برخی دست به هنر هستند و از زمان بدست آمده می توانند در راستای بلد بودنشان استفاده بکنند ... مثلا خانم دوست من در کار تهیه و آموزش گلدوزی و این کارهاست و در این فرصت بدست آمده کلی فعالیت دارد !! امروز در خانه نشسته بودیم و رسم دیرینه و سنت قرنطینه بجا می آوردیم !!! یک قسمتی از " قهوه تلخ " را دیدیم و نفری یک مشت هم تخمه ژاپنی ( منظور همان تخمه ی هندوانه است !! ) خوردیم !! البته نوراخانیم این وسط نقش شستن نمک تخمه ها را بر عهده داشتند و مطمئنا همه اهل فن هستید و می دانید خوردن تخمه ژاپنی سخت است و تخمه ژاپنی خیس خورده مثل سنگ نوردی در روی صخره آب خورده و خیس است و بسی سخت تر !!! خلاصه اینکه روزگار قرنطینه را با خوردن پسته که نمی شود گذراند باید وقت کشی کرد اساسی و چه سلاح مهلکی بهتر از تخمه ژاپنی !!

 

خلاصه اینکه ، نورا خانم رفتند خوابیدند و من در موبایلم کمی سرگرم بودم و خانم هم مشغول ... یکی از توپ های پلاستیکی نوراخانیم استفاده شد و پوست تخمه های شکسته ی ما بکار رفت و چنین محصولی بدست آمد !!

 

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
379 جمعه 8 فروردین 1399 ساعت 19:28 http://nazdikeghiam.mihanblog.com

اللهم عجل لولیک الفرج

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد