یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

اندر احوالات مو !!

 

با دوستی هم مسیر بودیم و در حال صحبت کردن !! بحث مان چیز جالبی بود در مورد محتوی و فرم (!)  بحث ادامه می یافت و من طرف محتوی را گرفته بودم و دوستم دو دستی به فرم چسبیده بود !! البته اگر او طرف محتوی را گرفته بود مطمئنا من طرف  فرم را می گرفتم و خاصیت بحث این است !؟!؟

 

  

و ناگفته نماند که این دوست من از طایفه ی کچلان روزگار می باشد !! خلاصه اینکه حرف مانند یک آب روان سرازیر شده بود و از هر راهی که پیدا می کرد کش می آمد و در جریان بود و بعد حرف از کجا به موی سر رسید !! و من گفتم : " انسان وقتی اشتباهی می کند و بعد پی به اشتباه بودن کارش می برد و دوباره آن اشتباه را می کند ، یکی از موهای سرش سفید می شود !! " با توجه به اینکه موهای سر من سفید هستند ، دوستم یک نیم نگاه پیروزمندانه ای به من و اعترافم کرد و لبخند رضایتی بر لب آورد که از این لبخند می شد دو قواره قهقهه استخراج کرد!؟!؟ و بعد ادامه دادم : " و زمانی که انسان اشتباهی بکند و دوباره همان اشتباه را تکرار بکند ولی نه با اقرار و اشراف داشتن به اشتباه بودن آن مورد ، بلکه با درست پنداشتن آن انتخاب و رفتار اشتباه (!) و احیانا دفاع از آن اشتباه (!) موی سر با ناامیدی تمام می ریزد !!! و آدم کچل می شود ..." این بار دوستم یک قهقهه ی پاره پوره ای کرد که به زحمت می شد از آن یک قواره لبخند سالم درآورد !!؟؟

 

و بعد من اشاره کردم که که : " وقتی دیدی که من دارم به خودم سوزن می زنم ، بجای مست شدن در توهم پیروزی ، حواست را جمع تر کن (!) چرا که در نوبت بعدی جوالدوزی در راه است ، مخالف جهت سوزن قبلی و چند برابر آن !! "

 

نظرات 2 + ارسال نظر
محمدرضا چهارشنبه 9 مرداد 1398 ساعت 00:02

سلام
شمارا بخدا این دوستتان که باهاش بحث کردید همان دوست قدیمی ما هم هست عایا ؟؟!!

سلام
عایا آن دوست شما هرگز با من بحث می کند !؟ مدل حرف زدن ما با ایشان بگو و برو می باشد ....
آنهم در مورد چی !؟ فرم و محتوی !!

نگین چهارشنبه 9 مرداد 1398 ساعت 22:16

سلام

این قسمت رو چند بار خوندم و دچار قولنج مغزی شدم تا بالاخره متوجه شدم!!!!

"و زمانی که انسان اشتباهی بکند و دوباره همان اشتباه را تکرار بکند ولی نه با اقرار و اشراف داشتن به اشتباه بودن آن مورد ، بلکه با درست پنداشتن آن انتخاب و رفتار اشتباه (!) و احیانا دفاع از آن اشتباه (!)" ...

من فقط دعا میکنم که آللاه سیزین یولداشلاریزا صبیر ورسین .. ایلاهی آمیییین :))

سلام
شرمنده !! بی سوادی است و مشکل جمله سازی !!
و البته مو هم به همین دلیل قولنج مغزی ، دست به انتحار زده و خودش را رها می کند !!
و امما دوستان من !؟ گاهی فکر می کنم که خدا صبر زیادی به من داده است !!! و برای همین هیچگاه از شکر غافل نمی شوم !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد