دیشب افطاری اول بود و مهمان داشتیم ، برادرها آمده بودند ... گاهی مهمانی بهانه است برای دورهم بودن و گاه دورهم بودن بهانه است برای یک مهمانی ، طبق معمول با کمی شلوغ بازاری سر سفره بودم و وقتی همه از افطار کنار کشیدند تا نفسی تازه بکنند برای شام من رفتم دنبال برنامه ی بعد از افطار خودم ...
خیلی سال است که بعد از افطار به کوه می روم ، کوهی که باتغییرات روزمره ای که به آن داده می شود به تفرجگاه و پارک شهری تبدیل شده است ، ولی برای هدفی که من دارم اشکالی ایجاد نمی کند ، خیلی ها وقتی تغییرات را می بینند شاکی می شوند ، شاید نمی دانند چیزهای تازه را روی چیزهای کهنه می سازند و نمی شود هم کهنه را داشت و هم نو را ساخت ، مگر آنکه کهنه هنوز نو مانده باشد ؛ در ذهن و فکر و زندگی روزمره مردم !!
لباس کوه پوشیده از خانه خارج شدم ، می دانستم آن بالا باد خودنمایی می کند !! مقداری از مسیر را تا پای کوه با تاکسی رفتم و بعد بدون اینکه منتظر کسی بشوم راهم را ادامه دادم ، همیشه اول ماه رمضان که می شود یک اس ام اس به همراهان سال قبلم می زنم و ساعت شروع صعودم را اطلاع می دهم ؛ امسال هم استارت را ساعت 10 شب اعلام کرده بودم !! دقیقا ساعت 10 بود که پارکینگ پای کوه بودم ...
مسیر خیلی خلوت بود ، کسانی که پائین می آمدند بیشتر بودند تا کسانیکه بالا می رفتند ، برخی ها برای افطار بالا می روند و برخی ها هم دمدمای اذان در کوه هستند و با اذان پائین می آیند که یعنی ما کاری به ماه رمضان نداریم و ورزش مان را می کنیم ، جریان روزمره ی زندگی است ؛ هر کس داشته اش را توی چشم دیگری می کند !! یکی می گوید " از ظاهر آدمها قضاوت نکن !! " و یکی می گوید : " رنگ رخساره خبر می دهد از سر ضمیر !! "
صعود اول بود و برای همین کمی تاثیرگذارتر ، آپدیت چشم با تاریکی ، آپدیت پا با کفشی که بیشتر توی جاکفشی هستند تا کفش کن ، آپدیت گام ها با ناهمواری زمین و ....
باد که می زد ، عرق معلوم نمی شد ولی فعالیت بدن بالا بود ، کمی بعد نزدیک مسجد بالای کوه بودم ، بچه های پایگاه دائمی امداد و نجات هلال احمر داخل یک آمبولانس سر پیچ آخر کشیک بودند ، با آنها خوش و بشی کرده و رفتم بالا ... همه جا را شدیدا نورپردازی کرده بودند ؛ اخیرا نورپردازی شدیدا مد شده است و البته طبق دستور همه ی ساختمان های بلند باید نورپردازی داشته باشند ، ما که پشت صحنه را نمی بینیم و زیبایی های گاه ضعیف و گاه تند را می بینیم ، مثل آرایش هایی که تازگی ها مد شده است !!!
چند تایی هم عکس گرفتم و از همانجا برای عده ای فرستادم ، استفاده بهینه از تلگرام در بالای کوه ، جالب این بود که باد شدید بود و برای حرف زدن آنتن مشکل داشت ولی سرعت اینترنت فوق العاده بود ...
یادمان شهدای گمنام ، غرق در نورپردازی ...
زیاد بالا نماندم ، یک چایی خوردم به رسم سنت و یک بطری آب معدنی برسم رفع تشنگی ... و آرام راهم را کشیدم و آمدم پائین ، زندگی مثل سالهای قبل جریان داشت با انواعی از قیافه ها و رفتارها ، تنهایی شاید خوب نباشد ولی عالمی دارد بسیار زیباتر !!
سلام سلام
...
دلخوشی ها کم نیست
یکی هم همین برنامه سالانه شب های رمضان
.
خداییش نورپردازی اش زیباست ( یا هنرنمایی دوربین گوشی شماست!؟)
سلام
بلی ... جالب بود ، مخصوصا که بدون پیشفرض و یهویی مواجه شدم ... موبایل برای این قبیل نورها مشکل دارد و باد هم که مضاعف بر مشکل می شود ...