در این چند روز گذشته بدلایلی که زیاد هم مشکوک نبودند مطالب زیادی می شد نوشت که نوشته نشدند ، امروز داشتم عکس های روی موبایل را توی کامپیوترم می ریختم که بعضی ها ایستادند جلوی چشمم که اگر نوشته نشدیم حداقل دیده شویم !!
دسر سیب ...
کریدور شرقی مسجد کبود ...
دلمه بادمجان ...
مجتمع تجاری لاله پارک ...
آخرین برف زمستان
نوادگان ...
امروز که به خانه رسیدم ، نوه ها اس ام اس زدند که حوصله مان سر رفته ، بیا برویم بیرون !! نوشتم خوب است که در نرفته !!
بعد قرار گذاشتیم و آنها را در مسیر برداشتم و قرار شد برویم چند ساعتی قدم بزنیم ، خیابان ها خیلی شلوغ بود ؛ البته از نوع بیخود - قاراشمیش !! چون همه معتقدند که خودشان می دانند و دیگران نمی دانند برای همین جامعه ی ترافیکی دچار بیماری آنارشیست فاشیستی شده است و به این زودی ها امیدی به اصلاح نیست !!
اول از همه رفتیم " شهر کتاب " ، و کلی خرید فرهنگی و حاشیه ی فرهنگی کردیم ... یک ساعتی آنجا بودیم و خوش گذشت ، بعد رفتیم باتفاق هم آخرین فست فود آخر سال را خوردیم ، یک عالمه هم شلوغی کردیم !! بعد کمی پیاده روی کردیم و سر راهمان یک جفت کفش خریدم که از نوع تک سایزی بود ؛ والا قیمت آن در فروشگاه شاید بالای یک میلیون می شد !!
روی هم رفته خیلی خوش گذشت ... بین یک عالمه مردم شیک پوش و افسرده ما سه نفر می گفتیم و می خندیدیم !!!!
تصویر برف آخر سال بسیار زیبا بود همینطور عکس گل دختران برادرتان...
همیشه خندان باشید
ماشالا حنانه جون چقد بزرگ شدن ... !