یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

فرصتی که رفت ...

 

مردی گفت : " نمی دانم که ماه رمضان از ما راضی رفت یا نه !؟ " 

ظریفی حرفش را شنید و گفت :" اگر راضی نرفته باشد سال دیگر نمی آید !! "

 

ادامه مطلب ...

امنیت !؟

 

توی اتوبوس بودم و آشنایی آمد و خوش و بش کردیم و یکجایی پرسید :« مملکتده نه خبر ؟! » ( تو کشور چه خبر ؟! )  ، مرحوم دایی جان فرنگ نشین می گفت :« شعور و فرهنگ بک ملت را می شود از مکالمات روزمره اش شناخت !! »

 

ادامه مطلب ...

باران و آفتاب !؟

 

امروز از حوالی سحری باران داشتیم ، البته صدایش آنقدر نبود که آدم متوجه بشود ... حوالی ساعت 6 صبح با صدای باران بیدار شدم ، هنوز چشمانم را باز نکرده بودم که اولین چیزی که از ذهنم گذشت ، دریاچه ارومیه بود...

 

ادامه مطلب ...

مهمانی افطار ...

 

دیروز برای افطار به پایگاه کوهستانی امداد هلال احمر ، دعوت بودیم ...طبق آمار یکی دو نفر از کهنه سربازهای امداد باتفاق خانواده بودیم و برای همین یک آش مخصوص بانو هم همراه خودمان بردیم ...

  ادامه مطلب ...

یک روز گرامی ...

 

امروز ، « روز قدس » است ، روزی که در تاریخ تثبیت شده است ... البته در خارج از مرزها ، گستردگی و پذیرش قابل توجهی نسبت به داخل مرزهای ایران وجود دارد ( مثال بارزش مردم یمن هستند!؟ ) ... و این نتیجه سالها تفرقه پراکنی سیاسی و اقتصادی است و حتی گرانی اخیر دلار ، در چند روز مانده به این روز ، دور از انتظار نبود ...

 

ادامه مطلب ...