امروز همه کارهایم تکرار می شدند ، نثلا صبح نوراخانیم را رساندم مهد و برگشتنی ، بانو زنگ زد و خبر گرفت که چادرمسافرتی اش را هم بردم یا نه ؟! جوابم منفی بود و پشت گوشی چند جمله از آنهایی که مرحوم پدر هم می گفت ، گفت !!؟؟
ادامه مطلب ...
رضایت مندی من از زندگی ام از چند جا آب می خورد و از چند جا نان !؟ یکی از این ها که برخلاف نظر خیلی ، حالا هم آب است و هم نان ، خاطرات من هستند ...
و گاه چنین می شود که یک خیل عظیم از کارمندان دولت ، مثلا چند میلیون نفر ، بعد از چهل سال ، هنوز پشت اسم دو نفر مخفی می شوند تا کمی شریفتر دیده شوند ... و متاسفانه نمی شود !!؟
ادامه مطلب ...
مطمئنا در این عصر و زمانه ، مخصوصا پای اینترنت و دنیای مجازی (!) مطالبی ناقص یا کامل در مورد جهان های موازی شنیده اید ... نظریه پردازهای امروزی هر جا که کم بیاورند باید یک چیزی در تخیل شان درست بکنند تا بصورت گنگ هم اگر بوده باشد ، قسمتی از ناشناخته را توضیح بدهد !!
توی مهد برای بچه ها یک فضایی درست کرده بودند تا نقش دکتر را بازی بکنند و در این میان نوراخانیم شده بود یک فوق تخصص همه فن حریف ...
ادامه مطلب ...