یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

روزگاران ...

 

خیلی سال پیش ... حالا دیگه واقعا خیلی سال شده است !! من تصمیم گرفتم تا مقداری از دانسته ها و یافته هایم در زمینه گردشگری را تبدیل به یک مجموعه بکنم تا دیگران هم از آن استفاده بکنند و هم اینکه دانسته ها و محفوظاتم قبل از اینکه به باد فراموشی سپرده شده و یا خاک فراموشی رویشان را بگیرد ، بصورت نوشته بماند برای بیادگار و احیانا استفاده دیگران !!

  

ادامه مطلب ...

یک صبح جمعه

 

امروز صبح رفتم تا نان تازه بگیرم ... بعد از سی روز صبحانه نخوردن (!) وقتی آدم می رود نان تازه بخرد ، انگار در یک شهر غریب به دزدی رفته است !! دو تا از نانوایی ها بسته بودند و از قرار معلوم قبل از تعطیلی راهها ، به روستایشان رفته بودند !!

  

ادامه مطلب ...

روزهای بارانی !!

 

بعد از اینکه مردم کلی پشت سر ابرها حرف درآوردند و از بی آبی شکایت کردند و حتی تئوری جنگ آب دوباره قوت گرفت !! و ایضا کارشناسان خیلی برجسته دوباره از بحران آب حرف زدند !! چند روزی هست که به کوری چشم برخی از صاحب نظران (!) و به روشنی چشم امیدواران (!) مرتب باران می بارد !!

   ادامه مطلب ...

نورائیات !!

 

امشب نورا چادر نماز مادرش را آورده بود پیش مامانش ، که ببند به سر من ، می خواهم الله اکبر بخوانم !! و بعد دنبال بابایش می گشت تا ازش عکس بگیرد !!

  

ادامه مطلب ...