دیروز صبح از خانه زدم بیرون تا بروم بازار ، کمی برای خرید کردن ، کمی برای شارژ شدن و شاید هم کمی برای تجدید دیدار ... توی اتوبوس طبق معمول صفحه ی آنلاین مطالعات اجتماعی در حال بالا آمدن بود !! ما در جامعه مان در سایزهای مختلفی مردم ناراحت داریم که بصورت مستمر در حال تولید ناهنجاری و ناراحتی برای دیگران هستند و چه بسا خود نیز از این بازی بیرون نیستند !!
سگی که پاچه دیگران را بگیرد ، تاوان کارش را داده و عزیزش می دارند ... سگی که پاچه ی خودی را بگیرد ، گوشش را می بُرند !!
در تاریخ آورده اند که جمعی از باغداران اصفهان به اعتراض جلوی کاخ شاه عباس جمع شده بودند و های و هوی بود !! شاه از وزیرش پرسید : بیرون چه خبر است ؟ وزیر با ترس گفت : جمعی که زمینهایشان را به زور گرفته ایم تا چهل ستون بسازیم آمده اند و اعتراض دارند !! شاه گفت : " بگذارید هر چه فریاد دارند بزنند ، فردا در تاریخ خواهند نوشت که شاه عباس فلان عمارت را ساخت و فلان عمارت را ... نخواهند نوشت که زمین مال کدام روستائی بود !!
از یک گروه نمایشگر که رزق و روزی شان به همین مقوله وابسته است و خارج از نقش هایی که بوده اند ( غالبا! ) نقش حقیقی خاصی نداشته اند (!) نباید انتظار داشت که جز در قالب یک کمپین نمایشی (!) حاضر بشوند ...