تعطیلات اجباری !!

این روزها در تعطیلات بسر می بریم !! هجوم عده ی زیادی برای رفتن به بیرون از شهر و هجوم عده ی زیاد دیگری به شهر !! به هم ریختن قاعده های زندگی ، به هر جائی می تواند منجر بشود الا به آرامش ...

آرامش محصول دانائی است و متاسفانه ملت همیشه در صحنه ی ما دانایی رابا دانش اشتباه می گیرند و برای همین برای بن بست های زندگی شان در جای دیگری دنبال مقصر می گردند ... ما غالبا بلایای طبیعی را می توانیم ببینیم و با آنها مبارزه کرده و راهی برای فرار از مضرات آن پیدا می کنیم ولی آنچه مهم تر است بلایای انسانی است که روز به روز در ما تقویت و نهادینه می شود و ما به آنها عادت کرده و در برنامه ریزی هایمان روی آنها حساب می کنیم و گاه همدیگر را با آنها می سنجیم و قضاوت می کنیم !! شما اگر در این 4 روزی که در آنیم به شمال سفر کرده باشید می بینید که خبر این آفت باید چند برابر هجوم ملخ ها در رسانه ها اعلام و به آن پرداخته می شد !! واقعا چه حسی ازاین سفر اجباری برای در خانه نماندن به بهانه ی تعطیلات به مسافرها دست داد !؟!؟ البته که هر کسی چیزی به دست آورده است ولی آیا تراز سود و زیان هم عدد مناسبی نشان می دهد !؟!؟ مطمئنا جواب خیلی ها این است که در جامعه ی ما نشاط نیست ، آیا وقتی خودمان هزینه کرده و وقت می گذاریم و باز نمی توانیم نشاط بدست بیاوریم (!؟) باید در جای دیگری غیر از خودمان دنبال مقصر بگردیم !!؟؟

با یکی از ملاقات کننده های جوان در محوطه ی بیمارستان و در زیر سایه درختان ایستاده بودیم و از جریانات پیرامون حرف می زدیم (!) از اتفاقی که افتاده است و دوست و فامیل همسن او در حالت کمای غیرقابل بازگشت قرار دارد (!) از فشاری که روی همه ی دوستان و ... سایه افکنده است (!)

انسان های دور و بر ما ، سعی زیادی دارند تا با انتخاب های سطحی ، اندوخته هایی برای خود جمع بکنند (!) بدون اینکه روی آنها تسلطی داشته باشند و چه بسا این اندوخته ها هستند که بر آنها مسلط می شوند (!) آنها را می خندانند و آنها را می گریانند (!) و با این حال موقع حرف زدن هنوز از چیزی بنام من شدیدا دفاع می شود (!) در واقع چیزی بنام من وجود ندارد و باید گفت " آنچه در درون من جمع شده است! "

و عبور مگس از کوچه تنهائی !!

و وزوز مگسی حواسم را به هم ریخت ...