یادداشت های دادو

نقش ایوان ...

امروز یکی از همکاران آمده بود پیش من و می گوید : " گرانی بیداد می کند !! و ... "

( ناگفته نماند بدلیل اینکه من بقول شاعر دلم اهل شکایت نیست ... بعنوان مشاور تمام وزارت خانه ها باید جوابگوی ارباب رجوع و شکوائیه ها باشم !!

می گویم : " ما ندیده ایم گرانی داد بکند ، همیشه کار این مادرسوخته (!) بیداد کردن است !! حالا تو از کجایش خورده ای !؟!؟ "

می گوید : " سکه ی طرح قدیم شده یک میلیون و پانصد و ده تومان و طرح جدید شده یک میلیون و پانصد و سی تومان !! "

می گویم : " من چه کمکی از دستم برمی آید ؟ "

می گوید : " خواستم بگویم تا اگر پول داری برو سکه بخر و اگر پول نداری هوس زن گرفتن نکنی ، تا حالا نشسته ای بعد از این هم همینطور سنگین بنشین !! "

می گویم : " برای خریدن سکه من با مابه التفاوت طرح قدیم و جدیدش مشکل ندارم با آن یک و نیم میلیون پایه مشکل دارم !! بقول شاعر :

خانه از پای بست ویران است خواجه در بند نقش ایوان است

ضمنا از حالا گفته باشم من اگر ازدواج بکنم معادل سکه های تعیین شده به قیمت روز ماست حساب خواهم کرد و پای قباله ثبت خواهم کرد؛ مثلا 500تن ماست گاومیشی !!! حداقل مزیت اش این است که مادر بچه ها در صورت طلاق بیکار نمانده و می تواند تا آخر عمرش دوغ فروشی باز بکند !!!

دولت هم اگر حواس جمعی داشت کاری می کرد تا طرح طلاق را به فرصت اشتغال زایی گره بزند تا با افزایش آمار طلاق میزان بیکاری کاهش می یافت !!

دادو شنبه 14 بهمن 1391 ساعت 12:36

نظرات 2 + ارسال نظر

تک برگ شنبه 14 بهمن 1391 ساعت 13:56

منتظر بودم خانم قد بلند را توی اتاقت بخوانم، زمانی که رفته ای، چراغ را خاموش کرده ای، روی تختت دراز کشیده ای و داری فراموش می کنی که امروز و آن روز چه اتفاقی افتاد، یکهو بی صدا بالای سرت ببینیش و بعد مثل خیالات صمد بهرنگی داد بزنی و او خیلی خونسرد بگوید صدایت را کسی نمی شنود، تقلا نکن.
که تو رفتی سراغ روز نوشتی که حال و روز گسسته ای دارد که بشدت از آن گریزانم این روزها. این روزها دنبال بسته عجیبی هستم که از جایی دیگر رسیده باشد. بسته ای که در آن هیچ اثری از معادلات زمینی نباشد. محتویاتی داشته باشد سفید، بی رنگ و تمام نشدنی.
روژان را دوست دارم. شاید او هم دنبال بسته من بوده و شاید هنوز هست.