یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

خاطرات عمر رفته ...

مولوی در یکی از شعرهایش آورده است : " ماهی از سر گنده گردد نی زدم " این عبارت کوتاه و در عین حال سنگین ، یکی از موارد اختلاف در بیان و معنی بود و زمان دبیرستان دبیر ادبیات نگون بخت ما هر از چند روزی بدام این سوال می افتاد و بیچاره هی توضیح می داد و ما هی جریان را کش می دادیم تا به زنگ آخر کلاس برسیم ...

این عبارت به انواع صورت ها قابل خواندن بود :


" ماهی از سر گُنده گردد نی ز دم "

( یعنی ماهی از طرف سر بزرگ می شود نه از طرف دم !! )

" ماهی از سر گَنده گردد نی ز دم "

( یعنی ماهی از طرف سر گندیده می شود نه از طرف دم !! )

" ماهی از سر گُنده گردد نِی ز دم "

( یعنی ماهی از طرف سر بزرگ می شود و نی از طرف پائین !! )

" ماهی از سر گَنده گردد نِی ز دم "

( یعنی ماهی از طرف سر گندیده می شود و نی از طرف ریشه !! )


حالا دبیر ما هر کدام طرف شعر را می گرفت ما می رفتیم روی آن یکی شاخه و به آن " فتنه ی اِعراب " می گفتیم ...

===

دیشب رفته بودیم فوتبال ، اصولا از قدیم من یک اصطلاحی داشتم و می گفتم : " تا وقتی که عرقم تا اینجا ( تقریبا تا ناف !! ) نیامده خواهم دوید ، بعد از این روی من حساب نکنید !! " ، دیشب بازی خوبی بود ، در تیم بندی ما نسبتا ضعیف دیده می شدیم و از نظر سنی خیلی فاصله داشتیم با تیم مقابل ، در عوض آنها کمتر دویدند و بیحال ظاهر شدند و آخر سر هم بازی را با یک گل فاصله واگذار کردند !! شور بازی بالا بود و شعورمان دنبال توپ می دوید ، در نتیجه من یک لحظه نگاه کردم و دیدم چهار انگشت هم از تعهد مرز عرق پائین آمده و زیادتر دویده ام !!!

پایان بازی یکی از هم تیمی ها گفت : " از قدیم گفته اند « دود از کُنده بلند می شود » " با خودم گفتم : " می شد در اینجا بجای کنده ، نوشت گُنده !! یعنی دود از گنده بلند می شود " ، ما هم که هم از نظر سنی و هم از نظر هیکل گنده بودیم ... و یاد همان مطلب بالایی افتادم !!

بعد از اینکه سنی از آدم بالا رفته و عمری تلف می شود ، هر چیزی و هر مطلبی در ذهن عقبگرد کرده و بدنبال یک خاطره ی مشابه می گردد !!


خاطرات عمر رفته در نظرگاهم نشسته ...


نظرات 3 + ارسال نظر
وحید چهارشنبه 6 دی 1391 ساعت 19:15

'البته گنده ( با ضم گ ) به جای کنده زیاد اشکالی ندارد ولی نکند حریفانتان سوء تعبیر نموده و از گنده ( با فتح گ ) استفاده کنند...
(البته و صد البته دیگر که شما از بسیاری از جهات و صفات خوب و شایسته در نظر ما کنده و گنده "هر دو به ضم حرف اول" می باشید)

سوء تعبیر حریف زیاد مهم نیست ( مخصوصا حریف قافیه باخته !! ) ... مهم این است که برداشت دوست چه باشد

همطاف چهارشنبه 6 دی 1391 ساعت 19:27 http://fazeinali.blogfa.com/

آی گفتین"پاراگراف آخر"
یکی هم گفته "وقتی خاطرات را گردگیری می کنی عشق به سرفه می افتد"

آیدا پنج‌شنبه 7 دی 1391 ساعت 00:55 http://meandmirror.blogfa.com/

همین تعابیر و توضیحات را هم برای ما تکرار میکردند... ما هم یکبار از دبیر ادبیاتمان در باره بیت بعدی این شعر پرسیدیم که گفت خودتان پیدا کنید... بعدها که یکی از شاگردان کلاس بالایی ادامه آنرا پیدا کرده بود و تمام در و دیوار مدرسه را پر کرده بود فهمیدیم که چرا دبیر ادبیات نخواست بقیه اش را به ما بگوید!

سلام
البته بنظر می رسد دبیرتان یا مثل غالب معلمین جامعه ما ( غالب گفتم که دوستانم در آن یکی دو درصد پناه بگیرند !!! ) بیسواد تشریف داشت و ترسیده سوادش برای توضیح قد ندهد برای همین جاخالی داده ، یا با اینکار خواسته مثلا دولبه محافظه کاری بکند !!
" فتنه از عمامه خیزد نی ز خم "
عمامه د ر قدیم نشانه ی اهل علم بود مثل حالا که مدرک دانشگاهی نشانه ی علم شده است .... علم هیچگاه منشاء فتنه نمی شود ولی مدرک و عمامه در هر زمان شده و خواهد شد !! حتی شاعر خشتمال بیسواد ولی عارف و آشنا (!!) همین را درک کرده و گفته بود :
" ای بسا شاگرد کو استاد شد آدم نشد "

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد