یک حس شریف !!

صحبت از پژمردن یک برگ نیست
وای! جنگل را بیابان می کنند

 

خدا رحمتش بکند این مشیری خان را که خوب گفته بود !! البته او شاعر بود و طبیعی ست که خوب گفته باشد ولی جناب شتر درست تر گفته بود (!!؟؟) نقل است که به شتر گفته بودند : " گردنت کج است !! " گفته بود : " مگر کجایم درست است !!؟ "

روزگار ما یک روزگار شتری است که نه آن سرش پیداست و نه این سرش و در این میانه یک عده دارند یقه چاک می کنند برای اینکه بگویند ما هستیم !! بنظر من بودن اصلا مهم نیست بلکه چگونه و کجا بودن مهم است !! گیرم که در نمودارهای بیگانگان در ردیف آخر ایستاده باشیم (!) درک آن خیلی ساده و راحت است (!؟) آنها بیگانه با دین و فرهنگ ما هستند ( اگر باشند ! ) و نمی توانند ما را در نمودارهای خود بهتر از این ببینند ... بدبختی اینجاست که در نمودارهای خودمان هم جایگاه خوبی نداریم (!) البته در این چند روز فرصت نشده است به سخنان اهالی کابینه گوش بدهم و ببینم از آنهم سر و سامان درست اقتصادی چه خبر !؟!؟ اواخر اردیبهشت بود که به سخنان نوبخت گوش داده بودم و ترازویش خوب نشان می داد !! دراین چند روز چیزی نشنیده ام و از قرار معلوم چیزی هم نگفته است (!) چون در اینترنت خواندم که دولت در قبال اوضاع اقتصادی و ... روزه ی سکوت اختیار کرده است !!

دیروز یهوئی خبر رسید که برخی از ماشین های متوسط القیمت 10-15میلیون افزایش پیدا کرده اند که بسیار جای تبریک داشت !! همچنین دیروز دوستی در بازار به من گفت که اگر پول دارم کمی دلار بخرم !! پرسیدم چنداست ؟ و خبر داد که پس پریروز6400 بود و پریروز شده بود 6640 و دیروز هم که حوالی 6900 بود !! البته از تهران زنگ زده بودند که در تهران اصلا دلار نیست که چند هم بوده باشد !! به من گفتند که از 7000 تومن هم بود بخرم و بفرستم برایشان و من گفتم :  " توی بازی های دلاری شرکت نمی کنم !! "

حالا هم برایم اس ام اس آمده است که 22 خرداد  " روز جهانی مبارزه با کار کودکان " است !! هر کاری کردم نتوانستم این مورد را با اندام کج و ماوج این شتر تطبیق بدهم !! نمی دانم چرا برخی ها هب مناسبتهای خارجی اینهمه حساس هستند و کلاس می گذارند !!! اینجا بدبختی فراتر از کارکردن کودکان است !! حساب و کتاب که می کنم ، می بینم که خود من در ازای 48 سالی که از زندگی عمر گرفته ام ( با چنگ و دندان و بسیار بسی شانس !!) حدود 40 سال سابقه ی کار دارم !!

دیروز یکی داشت به جمعیتی درس تاریخ می داد ، البته از نوع یک طرفه و متعصابه اش !! و من وسط های داستان رسیدم و یکی دوبار هم بین چرندیاتش با سر از من تائید خواست و منهم که بی سرو صدا نشسته بودم تحمل نیاوردم و گفتم : " همه ی حرفهایتان را یک جوری قبول ندارم و این ادعا که قاجار 450 سال حکومت کردند را یک جور دیگر !! ، شما این 450 را یک جوری به ما نشان بده تا من 5میلیون تومان جائزه ی تاریخ دانی به شما بدهم ، آنهم نقد !! بدبختی ما این است که آنها که نمی دانند اعتماد به نفس بالاتری دارند و می توانم از همین حالا حدس بزنم که شما اهل کدام منطقه  هستید !!! " ( کنکاش کردم و از دار و دسته ی یاجوج و ماجوج بود !! )