یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

آن روزها و این روزها !!

 

آن روزها ، در سالهای خیلی دور که ما بچه بودیم و دوران دوران بیسوادی بود (!) و اینهمه مدرک رنگارنگ وجود نداشت و به یک ورق که نشان بدهد طرف سوم راهنمائی را خوانده است و بقول قدیمی ها سیکل دارد (!) در کارخانه ای مانند ماشین سازی ریاست یک کارگاه را می دادند ، اوضاع تربیتی و پرورشی بهتر از امروز بود !!

  

 

این روزها که همه باصطلاح سواددار شده اند و هر کسی بفراخور موقعیت و تلاشی که کرده است (!) از همین دانشگاههایی که کم ایراد هم نیستند (!) مدرکی گرفته است و سطح سواد جامعه بطرز چشمگیری بالا رفته است و خلاصه اینکه کمتر خانه ای وجود دارد که چند مدرک بالای دیپلم نداشته باشد (!) اوضاع تربیتی و پرورشی نه تنها مطلوب نیست ، حتی پابپای آن روزهای دور هم نمی رسد !!

 

آن روزهای دور ، مردم به سیستم حاکمه اعتماد کافی نداشتند و برای همین اگر بچه ها را به مدرسه می فرستادند (!) حداقل قبل از رسیدن به سن و سال مدرسه ( قبل از هفت سالگی ! ) تا حد توان در تربیت و پرورش کودک که یک مسئله فرهنگی می باشد ، می کوشیدند و سعی می کردند زیرساخت فرهنگی را خود پایه ریزی بکنند و نمی خواستند در محیط مدرسه کسانی که معلوم نیست از کدام آبشخور فکری تغذیه شده اند ، بعنوان متولی فرهنگی ، ضامن تربیت و پرورش کودکشان باشند !! و برای تربیت کودک در خانه ابزارهای ویژه ی زمان خود را داشتند که از همه مهمتر وقت بود (!) و دیگر اینکه صداقت رفتاری داشتند (!) و از ابزارهایی مانند قصه و داستان برای روشن ساختن ذهنیت و نیز دادن نگاه تحلیل گر استفاده می کردند !!

 

این روزها ، آن چنان که از گفت و شنود ها می توان جمع بندی کرد (!) مردم باز به سیستم حاکمه (!) اعتماد چندانی ندارند و در کوچه و بازار و در جمع های خودمانی و ... طوری حرف می زنند که انگار همان اعتماد چندان را هم ندارند و کاملا بی اعتماد شده اند !! و در عین حال آن روشن ذهن که در گذشته و در مردم بیسواد بود را هم ندارند (!) و صدالبته در زمینه فرهنگ هم آن احساس مسئولیت را ندارند ، هرچند ظاهرا نشان می دهند و کلی هزینه می کنند تا فرزندانشان را در انواعی از کلا سهای تربیتی و پرورشی ثبت نام بکنند و آنها را به مسیری غیر از آنچه خود بوده اند هدایت بکنند ولی نمی دانند متولیان تربیتی و پرورشی ، واقعا چه کسانی هستند !! و خود نیز نه وقت کافی برای در کنار بچه ها بودن صرف می کنند و نه صداقت رفتاری دارند (!) و کودکان از همان ابتدا در تعارض و تضاد رفتاری والدین رشد می کنند (!) و با همین سرمایه وارد مراحل بعدی و محیط اجتماعی می شوند !! ابزارهایی که در خانه وجود دارد ، متضمن فرهنگ بومی و محلی و ملی و دینی جامعه نیست ، بلکه ابزارهایی هستند که محصول فرهنگ های دیگر هستند و در این میان نقش کارتون های خاصی که غالبا هم به زبان اصلی هستند ، جای قصه و داستان را گرفته اند !! و در ادامه ی تعارض رفتاری که در مردم وجود دارد (!) مردم همیشه در صحنه در حالیکه در برخی زمان ها یقه برای دین چاک می کنند (!) و در برخی برهه ها برای حفظ قومیت خود تا حد بالائی حساسیت نشان می دهند (!) و در خیلی صحنه ها هم ، بقول شاعر : آن کار دیگر می کنند (!) دودستی فرزندان خود را بدون زیرساختی که ادعا دارند ، و با تعارضی که خود پایه گذاری کرده اند به مرحله ی بعد می فرستند و در نهایت به " از دور فحش دادن ! " و " توپ را به میدان دولت انداختن ! " اکتفا می کنند !! دولتی که خودشان نشان می دهند که به آن اعتماد ندارند !!! دیگر از آن زیرساخت های دینی در قالب رفتار و داستان و ... خبری نیست !! دیگر از آن ساختارهای قومی در قالب رفتار و داستان و فولکلور خبری نیست ...

 

خوب یا بد را نشان دادن ، اگر چه یک قدم فرهنگی است ولی در این روزگار و با این انبوهی هجمه های ضدفرهنگی ( چه دینی و چه قومیتی ! ) اصلا کارساز نیست و چه بسا ، کسانی که نفع شخصی خود را دنبال می کنند براحتی ظاهرسازی کرده و جای خوب و بد را عوض کنند !! برای اینکه تشخیص خوب و بد ممکن شود بایستی کار تربیتی اساسی بشود ، ابتدا تربیت خود و بعد تربیت دیگری !!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد