یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

تکریم انسان ها !!

 

این روزها ما همچنان مشغولیم به مشغله ی تکراری رفتن به بیمارستان و سرک کشیدن در مورد وضعیت نوه ی عمه جان !! و ایضا مسائل روزمره را هم با تاخیرات 24 ساعته و گاه بیشتر از این و آن دریافت می کنیم ...

 

 

 

حضور در بیمارستان آنهم از نوع بیمارستان امام رضای تبریز که انواعی از ورودی های اورژانسی و حاد را شامل می شود ، از نظر روحی ، به خودی خود تاثیر کاهنده ای دارد و دیدن همراهانی که از سایر شهرها و استان ها ؛ مخصوصا از کردستان و آذربایجانغربی آمده و زیر سایه اندکِ درختان رد وضعیت ناجوری نشسته اند ، بیشتر از خود بیماران دل بیننده را می آزارد ...

 

متاسفانه برنامه ی کسب و کار در کشور ما جوری تعریف شده است که چیزی بنام تکریم انسان در آن نقش ندارد و اگر هم داشته باشد از کانال گدائی رد می شود !! یعنی یکی باید برود و از طریق نهادهای کمک رسان که آنهم مطمئنا جریان مطلوبی نیست هدایت شود !! و این هدایت در وهله ی اول چیزی که طلب می کند آبروست و چیزی که می برد آبروست !! وقتی کسی ار مجبور می کنیم تا از آبرویش دست بردارد مثل این است که با آبرویش بازی کرده باشیم !! و البته زیرساخت این آبروداری باید از طریق دولت و بیمه ها راه اندازی شود تا بمرور زمان نهادینه گردد ...

 

مطمئنا ساخت یک سری آپارتمان های کوچک برای اسکان همراهان بیمارها ، چیز غیرممکنی نیست و می تواند اب هزینه ی کمی در اختیار همراهان قرار گیرد و از جیب سرانه ی جمعیت حساب گردد ، هرچند کسب و کار بیمارستان ها صرفا برای تیغ زدن بیماران و ثروت اندوزی جامعه پزشکی می باشد ، ثروتی که به ناحق اندوخته شده و به حیف و میل خرج می شود !!! ولی می توان کمی از آن را برای آبروداری هزینه کرد و جلوی ریخت و پای و بدفرهنگی های جانبی در شهر را گرفت !! کسانی که از بیرون مرزها وارد کشور شده و از خدمات پزشکی استفاده می کنند (!) چند برابر این هزینه ها در بیرون تیغ زده می شوند و شاید یکی از وظایف اصلی استانداران و وزارت کشور رسیدگی به این قبیل بدهنجاری های اجتماعی می باشد !!

 

===

 

خبری که چند روزی ست که دنیای مجازی را شوکه کرده است و دوست و دشمن را مبهوت خود ساخته است ، جریان قتل وزیر اسبق و شهردار اسبق می باشد !! اینکه در زندگی روزمره گاه آمپر عصبانیت بالا می رود ، مخصوصا در جامعه ی پر استرس ما چیز دور از انتظاری نیست !! ولی اینکه یکی در این سطح از اعتبار ( هرچند اعتبارهای اجتماعی با این روند شایسته سالاری پشیزی ارزش ندارد !! ) دست به سلاح برده و همسرش را به قتل برساند ، واقعا در حد شوک می تواند باشد ... برخی ها آن را تیر خلاص زدن به اعتبار اصلاح طلبها خواندند !! برخی هم خواستار خویشتنداری مردم در قضاوت و انتشار خبر شدند !!

 

یکی از چهره های فرهنگی شهر در صفحه ی خود از دوستانش خواسته بود تا با دامن نزدن به انتشار این خبر ، موجب شوند تا حرمت ها در جامعه تبدیل به بی حرمتی نشود و ازاین حرفها ... من برایشان نوشتم : " چرا بجای  باز کردن مسئله سعی می کنیم تا آن را بپوشانیم و اینها را به حساب حفظ ظاهر اسلامی کشور می گذاریم !! آیا قتلِ نفس چیز کوچکی ست و آبروی این شخص واقعا بالاتر از قتلی ست که انجام داده است ! " و در پست بعدی شان حدیثی از امام صادق ذکر کردند در مورد حفظ آبروی مومن !! و من دوباره برایشان نوشتم : " المومن ، و ما ادرائک ما المومن ، آیا اینکه یکی وزیر بوده و شهردار بوده ( بگذریم از معضلاتی که در زمان صدارت و شهرداری داشته است !! و آنهم بطریق لاپوشانی مستور مانده است !! ) آنقدر آبرومند محسوب می شود که چنین جرم سنگینی را برایش به خاطر حفظ ظاهر اسلامی سرپوش گذاشت ، این چه معادلات سیاسی ست که اینهمه مصلحت طلبی طلب می کند !؟ "

 

نظرات 3 + ارسال نظر
همسفر جمعه 10 خرداد 1398 ساعت 00:55

سلام
آدم وقتی گذرش میفته میفهمه تو ببمارستانها چه خبره و ایضا ....
متاسفانه قشنگ حس میکنم بخاطر بستری بودن مادربزرگم اینروزا تو بیمارستان
خدا بهمه مربضاشفای عاجل عنایت کنه

سلام
انشاءلله خدا بزودی با شفای کامل به دامان خانواده برگرداند ...
بقول شاعرخودمان :
در دیاری که کسی نیست در آن یار کسی
یارب ای کاش نیافتـد به کسی کار کسی

خلیل جمعه 10 خرداد 1398 ساعت 19:01 http://tarikhroze4.blogsky.com

سلام،

آن پیشنهاد شما در مورد طرح اسکان همراهان بیماران راه دور مربوط به جامعه ای می شود که کار بیمارستان و پزشکی اش تیغ زدن نباشد!

سلام
و البته آن جوامع در نظر ما اغلب به بی اخلاقی متهم هستند !!

همطاف یلنیز شنبه 11 خرداد 1398 ساعت 05:42 http://fazeinali.blogfa.com/

سلام سلام
به نظر منم اقامتگاهی برای همراهان لازم است و چه بسا سودآور برای مراکز درمانی (گویا در مشهد چند بیمارستان در جوار یا داخل بیمارستان! مکانی را برای همراهان بیمار تدارک دیدند)
و
خبر قتل مسلحانه! مرا شوکه نکرد.
خب چرا باید شوکه می شدم؟! مثلا زشت بود برای این شخصیت این آدم کشی؟ به نظر من یک نانوا هم زنش را بکشد ناجوانمردانه است و مشکوک!
یا زشت‌تر که چنین شخصیتی قبلا سمتی داشته؟ به قول شما، قتل نفس چیز کوچکی نیست منتهی اگر هم دلمان نخواهد روزانه قتل صورت می گیرد به انواع مختلف. به همطاف ربطی ندارد مگر اینکه مقتول خودم باشم
خبری بود صرفا شنیدم و گذشتم
مثلا خبر فوت بعضی اشخاص، در رسانه ملی اعلام می شود اغلب هنرمند و شاغل در یکی از رشته های رسانه ای (بازیگر.کارگردان.تصویربردار.گزارشگر و گوینده و ...)
یقینا خبر مرگ همطاف در تلویزیون پخش نمی‌شود؟ ولی آیا آنها عزیزتر از من بودند؟ بعضا حتی مشهور هم نبودند. چرا پخش می شود؟ چرا منتشر می شود؟ و چراهای دیگر...
شاید یکی از دلایلی که دنبال شهرت! نیستم همین باشد. رسانه ای نشدن

سلام
اینکه برخی مراکز درمانی هتلی هم دارند برای تیغ زدن مضاعف امری تجاری می باشد !!

یکی از کارهای رسانه ، شوک وارد کردن است ، شاید برخی ها ندانند و حس نکنند ولی برخی ها را تحت تاثیر می گذارد !!! البته بعد از کشتن همسرش اگر خودش را هم می کشت کمی هیجانش بیشتر می شد !! و جالب اینکه سلبریتی هایی که به همه چیز حساس هستند این بار خفه خون گرفته اند !!! ( شاید آنهم هم در پشت پرده، زن دوم و سوم شخصیتی هستند که اینقدر فرصت خودنمایی یافته اند !!؟؟ )

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد