روزی برای نروژی ها !!

به گواهی تاریخ زمانی که ما دارای امپراطوری عظیمی بودیم ( خوب و بدش را کاری نداریم !! ) ملتی در شمالی ترین نقطه ی این کره خاکی در توحشی طبیعی زندگی می کردند ، انسان هایی که فرق چندانی با حیوانات قطبی نداشتند ، به جز در داشتن عقل !! ولی امروزه ما حسرت داشته های آنها را می خوریم و آنها می آیند و از گذشته ی ما عکس می گیرند و در تاریخ ما تفریح کنان قدم می زنند !!

 

گذشته و حال و آینده در زندگی انسان ها تاثیر چندانی ندارد ، آنچه مهم است داشتن فهم و شعور است !! چیزی که ما امروزه در سطح اجتماعی از داشتن آن محرومیم و البته فکر می کنیم که دیگران در بدبختی ما مقصرند !! دیگرانی که خودمان انتخاب می کنیم تا بر ما حکمرانی کنند !!

این عکس ها را ببینیم و بعد مطلبی بخوانیم از زبان یک نروژی در تعریف حال و روز کشورش !!

این پل را که دیدم یاد پلی افتادم که روز دریاچه ارومیه زدند ، پلی که خرخره اش را گرفت تا بمیرد !!

مردمانی در کنار اقیانوس در راحتی و امنیت زندگی می کنند و آن وقت ما در کنار یک دریاچه و در سرزمینی نیمه خشک (!) در هول و ولای سیلاب و یک ماه در خانه هایی پر از آب !!

کنار خیابان و صندلی هایی مخصوص حمام آفتاب !! کاش در خیابان های تهران هم چنین صندلی هایی می گذاشتند برای تنفس دود و کنار گذاشتن سیگار !!

نمادی که نشان می دهد " نه همین لباس زیباست نشان آدمیت !! " فکر کنید اگر این نماد دارای آدمهایی با لباس های رنگارنگ بود چقدر زشت از آب درمیآمد !؟

و این پل زیبا !! و مهندسی !! و رعایت همه چیز !!

و اینجا را آب نگرفته است ، بلکه مردمان باهوشی رفته اند و آب را زیر خود گرفته و از زیبائی اش دوچندان استفاده می کنند !!

===

یکی بود یکی نبود، زیر گنبد کبود،
یک سرزمینی بود که در آن وایکینگ ها و سامی ها به خوبی و خوشی برای قرنها در کنار یکدیگر زندگی می کردند. بعد در همسایه گی این مردم جسور، یه مجنون به نام ناپلئون مثل کپک (!) زیر و بالای قاره اروپا رو به گند کشید، سرزمین وایکینگ ها هم از این کپک زده گی در امان نماند و پادشاهی سوئد بر آنها چیره شد و تصمیم به ضمیمه کردن این سرزمین به پادشاهی سوئد گرفت، بعد از درگیری فراوان،

دست آخر این مردم جسور همه با هم به همراه کودکان و نوجوانان در برابر سربازان سلطنتی سوئد صف کشیدند، پادشاه سوئد از حمله به کودکان صرف نظر کرد  و مردم استقلال خود و تولد سرزمین جدیدشان را جشن گرفتند.

از آنجایی که روزگار همیشه بر ‌وفق مراد نمی چرخد ، ابرهای تیره بازهم از همسایه های جنوبی به سمت این سرزمین حرکت کرد، این بار یک روانی فاشیست به نام هیتلر مثل بختک بر این مردم نازل شد و سرزمین زیبا را به ویرانه ای بدل ساخت. مردم جسور این سرزمین جانانه در مقابل این روانی ها ایستادند و جنگیدند و سرزمین شان را دوباره ساختند و به زیبا ترین و مرفه ترین کشور دنیا بدل کردند.

اینهایی که نوشتم افسانه شاه و پریان نبود، سرگذشت یک ملت بود.

پادشاهی نروژ پیشرفته ترین دموکراسی حاضر جهان، ثروتمندترین کشور جهان و رتبه نخست رضایت  شهروندان از کیفیت زندگی را داراست. ایالات متحده و اتحادیه اروپا بسیار مشتاق به جذب کشور نروژ هستند و روابط حال حاضر کشور نروژ با ایالات متحده و اتحادیه اروپا روابط استراتژیک تراز اول محسوب می شود. دلیل نپیوستن کشورهای اسکاندیناوی به سایر اتحادیه ها نگرانی از کاهش کیفیت زندگی در کشورهای اسکاندیناوی است.

جشن سالروز مشروطه نروژ مهم ترین جشن مردم نروژ و جشنی مخصوص کودکان است.  این روز ویژه کودکان جسور نروژی است که باحضور در خیابان‌ها به همراه والدینشان، پادشاه سوئد را شرمسار کردند. البته به نظر می رسد پادشاه سوئد هم آدم نجیبی بوده است و انسانیت سرش می شده!!! 

در این روز کودکان از طلوع آفتاب  تا غروب آن به جشن و پایکوبی می  پردازند و شب نوبت بزرگسالان می رسد که تا صبح روز بعد با غرور و افتخار(!) ، گذشته اجدادشان ‌و حال حاضر خودشان را جشن بگیرند.