یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

همدم سکوت ...

چندی پیش یکی از دوستان را فرستاده ام به یک گروه کوهنوردی تا عضو شود و طبق برنامه های آنهابه کوه برود ... بعد فهمیده است که من با آنها سالهاست که میانه ام بهم خورده است و قطع رابطه کرده ام...

چند روز پیش به من می گفت : "من نمی دانم چه اتفاقی افتاده است ، آنها آدم های مرتب و آرامی هستند و سرشان در کار خودشان ، چرا باید بین شما کدورتی به این عمق باشد !!؟ " 

حالا چند وقتی است به این موضوع فکر می کند که چگونه ما را با هم آشتی بدهد ، البته به او گفته ام که جریان ما به قسمتی از زمان گره خورده است و همچنانچه آب رفته به جوی برنمی گردد ، زمان هم به عقب برنخواهد گشت و سرانجام دوستی ما چنین رقم خورده و مختومه شده است !! ولی کو گوش شنوا !!!؟

===

امروز اصلا یادم نبود که فوتبال دارم و برای همین با یک نفر در حال گذاشتن قرار و مدار بودم که یکهویی یادم افتاد ... اگر از همان ابتدای روز یادم بود ، حتما سر ظهری به خانه می آمدم و یک ساعتی می خوابیدم ولی چکنم که مرغ خواب از قفس چشمم پرید !!

باتفاق یکی از دوستان به سالن رفتم ، ورزش واقعا بهترین فعالیتی است که آدمی در طول زندگی اش انجام می دهد ولی خیلی ها با کشیده شدن به حاشیه ها نمی توانند از لذت واقعی آن بهره ببرند !! این هفته بعداز مدتها باختیم ، وقتی چند بار یک تیمی می برد انتظارات از درون و بیرون زیاد می شود ... 

در مسیر بازگشت فلش گذاشته بود و معین می خواند و من رفته بودم عوالمات بیست سال پیش ، زمانی که انگار همه ی خواننده ها برای دل من می خواندند !! کمی سکوت کرده و گفتم : " من فقط در ماشین این و آن ترانه می شنوم ، و برای همین موسیقی شنیدن من از همان قدیم الایام راندوم تشریف داشت ... حالا همینطور تا تهران برانی قول می دهم یک کلمه هم حرف نزنم !! و با پنجره ی بغلی ام خوش باشم و توی فکر فرو بروم !! "

و بعد اشاره کردم به همان دوستی که در بند اول ذکری از او رفت ( و حالا ده سالی می شود که قطع رابطه کرده ام !! ) و گفتم : " بعضی وقتها من و او با هم می رفتیم به برنامه های دور روزه و سه روزه کوهنوردی و در طول 48 ساعت گاهی اوقات 48 کلمه با هم حرف نمی زدیم و بهترین دوران دوستی ام را با او گذرانده ام ... چرا که او مونس و همدم سکوت هایم بود !! "

دوستم گفت : " چرا با هم حرف نمی زدید !؟ "

گفتم : " هر دوی ما عاشق سوخته بودیم و حرفی برای گفتن نداشتیم ، هر آهی که می کشیدیم برای خودش یک کتاب بود !! در ضمن « کومورون کوموره نه سوزی !!؟ » _ زغال با زغال چه حرفی برای زدن دارد !؟ _ ( قال دادو !! ) "


نظرات 4 + ارسال نظر
تک برگ چهارشنبه 18 بهمن 1391 ساعت 10:08

منیم سه نه نه سؤزوم پس، بِئله؟

همطاف یلنیز چهارشنبه 18 بهمن 1391 ساعت 15:17 http://fazeinali.blogfa.com/

سلام
"زمانی که انگار همه ی خواننده ها برای دل من می خواندند !! "
.
.
آی کوموره...

وحید چهارشنبه 18 بهمن 1391 ساعت 23:45

اصل جمله قصار یا همان "قال دادوی" این مطلب همان " همدم سکوت " می باشد که بسیار پر معنی و محتوا بوده و همه گونه معنی ای از آن برداشت می شود.

مطمئنا برای شنیدن سکوت صمیمیت بیشتری لازم است !!

نگار جمعه 20 بهمن 1391 ساعت 01:15 http://heavenward.persianblog.ir

کسی که همدم سکوت آدم باشه، بی شک بهترین همپاست...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد