امروز مرخصی تشریف داشتم ، البته برای هر 3 روز آخر هفته نوشته بودم ولی همین یک روز را تائید کردند !! دیروز سرپایی خریدهای مربوط به نورمخفی های آپارتمان را انجام داده بودم و وقرار بود امروز دو نفر بیایند و کار را تمام بکنیم ولی نیامدند و کار برای چهارشنبه ماند !!
===
پریشب با دوستان بودیم و دوری زدیم ، سری به یک آنتیک فروشی زدند و چند تا جا شمعی نگاه کردند تا آنها نگاه بکنند من سه تا پسند کرده بودم !! یک مجسمه چوبی گربه هم بود که مرا یاد خجه بانو می انداخت و دوست داشتم بگیرم و ببرم در اتاقم ( در کارخانه !! ) بگذارم !! ولی فروشنده اول ناز کرد که سری هستند و تکی اش را نمی دهد و وقتی رتضی شد بدهم من نگرفتم و فقط به گرفتن یک عکس بسنده کردم تا بداند ناز را حدودی است که اگر از آن بگذرد نیاز از آن مرتفع شود !!
===
امروز ...
===
دیشب ...
===
.
.
.
سلام
حال و هوای متن ابری بود...ایشالا که احوالتون همیشه آفتابی باشه.
مجسمه زیباییه. به همون خشونت ظاهری خجه بانو.
کپی پیست از کامنت نگار
سلام
نور مخفی اگر از این LED های شلنگی و تسمه ای بود که خودتون هم ایکی ثانیه می تونستید نصب کنید! نه! حالا یکی دو ساعت بیشتر
کاری که در دو ثانیه انجام یافته دو ثانیه طول می کشد !! والا افکار دو ثانیه ای گاه به برنامه ی پنج ساله سوم می کشد !! ( تقابل فکر و عمل در اندیشه ی دادو - جلد 65)
داشتم به ناز و نیاز فکر میکردم و یه متن همینجوری مینوشتم در ارتباط با زن و مرد که جاشون با هم عوض شده این دوره زمونه مردها ناز میکنند و زن ها ابراز نیاز که اومدم اینجا دیدم شما هم از ناز و نیاز گفتید.
جالب بود