تعطیلات سیاه ...

امروز اربعین حسینی است و تعطیل ... اما نه تعطیلی که دوست داشته باشم به ددر بروم !! دیروز و امروز هم تماسی مبنی بر رفتن به برنامه ی ددری پیشنهاد شد ولی چند تا دلیل برای نرفتن داشتم و یکی هم همین تعطیلی سیاه !!

هنوز بقایای سرماخوردگی سه هفته پیش را با خود دارم و بسته به شدت و ضعف آن برنامه هایم را تنظیم می کنم !! امروز را در برنامه ام روز استراحت مطلق زده بودم و برای همین با صدای زنگ موبایلم بیدار شده و طبق معمول در حال آماده شدن برای رفتن به سر کار بودم که یادم افتاد روز تعطیل هست و کار بی کار !! 

آنتراکت مناسبی بود و تجدید خواب خیلی بیشتر از نوبتت قبلی چسبید !! اگر تجدید فراش هم اینطوری باشد خیلی خوب است !! ( می شود یکی قبل از اینکه اولی را بگیرد ، دومی را بگیرد !!؟ ) حوالی ساعت 10 با صدای آیفون بیدار شدم و برایمان شله زرد آورده بودند !! حوصله ی لباس پوشیدن و دنبال شله زرد رفتن نداشتم ، خدا عمرش بدهد همسایه که نمی شود گفت ، چون با هم در یک سایه قرار داریم !! همساختمانی مان برای ما هم گرفته بود و آورد دم در تحویل داد !! از مزایای همساختمانی مسن داشتن همین است که همیشه بفکر بقیه هستند !!

برای صبحانه املت درست کرده بودم !! برای اینکه ترشی بادمجان برای گلویم دردسر ساز نباشد ، اول کمی شربت سینه خوردم و بعد با خیال راحت املتم را با ترشی نوش جان کردم !! واقعا هم که گفته اند : " پیشگیری مقدم بر درمان است !! " 

بعد از صبحانه پای سیستم جدید و کم کاردم نشستم و کمی روی نسخه وبلاگ قبلی ام کار کردم ، کمی که چه عرض بکنم ، تا آمدم فروردین و اردیبهشت 89 را مرتب بکنم ساعت 4عصر شده بود !! برخی از مطالب را وقتی می خواندم انگار دفعه ی اولم بود که می دیدم !!!!!