نوشتی :
نوشتم :
======
نوشتی :
بعضی وقتا آدما الماسی تو دست دارن ؛
بعد چشمشون به یه گردو می افته ،
خم میشن تا گردو را بردارن،
الماس می افته تو زمین شیب و
قل میخوره و تو عمق چاهی فرو می ره...
می دونی چی می مونه !؟
یه آدم ،
یه دهن باز ،
یه گردوی پوک و ...
یه دنیا حسرت !!!
نوشتم :
دستم یه الماس بود ...
دوستم گفت : " بیا با گردویم عوض کن ! "
نه که فرق الماس و گردو را نمی دونستم ؛
می دونستم گردوش بی مغزه !!
...
گردویش را نشکستم ، تا نشکند !!
ولی او ،
الماسم را گم کرد ...
بسیار زیبا ،
یعنی قسمت " نوشتی " زیبا و بخش " نوشتم " زیباتر تر ...
...
شکلک یه آدم با دهانی بـــــــــــاز
چند روز پیش بود می خواستم تو همین بخش نظرات بنویسم: «نوشتم: بعضی وقتا آدما...
دادو نوشت: دستم یه الماس...»
حتی برای یه دادوشناس همین جریانو تعریفم کردم که دادو به طرفت العینی همچین جوابی برای همچون پیامی نوشت و البته چیزای دیگه ای هم تعریف کردم که با فضا همخوانی نداشت و ننوشتم. بگذریم...
و اما نولان؛ که اگه بود یه فیلمی می ساخت به اسم دادو که حق مطلب ادا بشه، نه؛ یه فیلم نامه ای، طرحی رد و بدل می شد که شهید نشن یه چیزایی لابلای این پستا، نه؛ باهات یکی دو تا گردش و تفریح میومد و یه پرس املت مشت می خورد
حق اش این بود که این پست را شخصی تلقی بکنم ولی چکنم که فروتنی اجازه نداد !!
لطف دوستان همیشه شامل حال است ..
و اما لایک برای کامنت همطاف