یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

امروز در قاب تصاویر


امروز که همان دیروز باشد ( تا وقتیکه نخوابیده باشم هنوز از امروز محسوب می شود و فردا از زمان بیدار شدن محاسبه می گردد!!) یک نوبت قبل از ظهر بیرون رفته بودم برای ددر دوستانه با یکی از همکاران و یک نوبت هم عصر باتفاق برادربانو و دیدار از نمایشگاه سالانه ساختمان و مصالح و اجنبی هایش !!

 

 

 

 َ

یک سگ زوار دررفته که روی من ها خودش را می خاراند ... به او گفتم : " حالا که سال سگ است بهترین استفاده را ببر ، در سالهای دیگر محال است به این راحتی خوش بگذرانی !! "


یک نمای همیشگی از شاهگلی و استخر و عمارتش !!

 

 

یک اجتماع نامتعارف که به یمن نیمه شعبان دیده می شد !! گروه رقص و آواز و ...!!! وقتی در سایه ی اسم میلاد امام زمان اینها آزاد می شود (!) وقتی خودشان ظهور بکنند ، چها که نشود !!!؟

نوکیا 808 است و یک عالمه پیکسل برای هر عکس !! مصداق مثل برآمد ز هر هر تخم هفتاد تخم !! از هر عکس می شود چند تا عکس استخراج کرد !!

 

 

یک تصویر ساده با مفاهیمی که می شود از آن برداشت کرد !!

 


ناهار امروز !!!

 

 

 

 

سه عکس انتهایی مربوط به نمایشگاه است و سالن بزرگ امیرکبیر که همیشه برای دیدن سقف بلندش می روم و همیشه رویای بازی والیبال در چنین سالن بزرگ و سقف بلندی را در سر می پرورانم !!

 

===

 

امروز نوشتنی زیاد بود و برای همین ننوشتم !!! ولی شما هم با سکوت از کنار این عکس ها نگذرید !! حداقل برای یکی از آنها ، برداشت آزاد ، یادداشت بگذارید !! البته بغیر از عکس ناار !!

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
نگین جمعه 14 اردیبهشت 1397 ساعت 23:55

سلام بر جناب دادو

من همیشه میگم کسی که مطالب وبلاگی رو بخونه یا عکسی رو در وبلاگی تماشا کنه ولی کامنت نگذاره، مثل کسیه که سر سفره رنگینی میشینه دل سیر غذا میخوره ولی حتی یه دستت درد نکنه خشک و خالی هم به صاحبخونه نمیگه!!

خداییش من فقط زمانی سکوت میکنم که مطلبی که خوندم فراتر از درک و تحلیل من باشه (صادقانه گفتم)

عکس هاپو ما را بسیار خوش آمد! و دعا کردم از شرّ جنس بشر در امان بمونه !

عکس شاهگلی که باز دل ما را هوایی نمود!
یا نصیب و یا قسمت ...
اگرچه خاله ام که ساکن تبریزه، همیشه از من گلایه میکنه که: قیسمت دَه وار، هیمّت ده وار !!

سلام
شما لطف دارید ...
بعله ... حق با خاله خانوم می باشد ، کافیست اندکی ماشین اراده تان را در جهات شمالغرب هل بدهید ؛ برای راه افتادن بهانه ی زیادی خواهد یافت ...

نگین جمعه 14 اردیبهشت 1397 ساعت 23:59

عکس اون بوته گل سرخ زیر چتر حمایتی درخت بسیار زیباست ..
(اگرچه حس میکنم کاملاً هم زیر چتر درخت نیست)
حس حمایت و امنیت رو تداعی میکنه ...

ساختمون هایی که سقف بلند دارن، دلباز هستن به نظرم ...

میخواستم بگم این نهار شما نوش جان،
آممممان به نظرم بعدش لااقل یکساعت پیاده روی لازم داره ها !!

ولی یادم اومد گفته بودین در مورد عکس نهار نظر ندیم

و مخصوصا همین عکس لاله ها که زیر درخت بید مجنون هستند ... ( مثلا من دقیقا حس مخالفی را از آن برداشت کردم !! )
پیاده روی را داریم ، زیادش را هم داریم !!

نگین شنبه 15 اردیبهشت 1397 ساعت 00:01

اینم بگم قول میدم رفع زحمت کنم!!

منم وقتی گفتنی زیاد دارم، به هیچ عنوان دست و دلم یاری نمیکنه به نوشتن!
چرا راستی؟

شاید آدم می ماند از کجا شروع بکند و تا کجایش را تعریف بکند !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد